عربي سال سوم راهنمايي

 

درس اول

يادآوري و خلاصه قواعد سال اول و دوم راهنمايي مي باشد.

کلمات عربي سه قسم هستند:۱ – اسم ۲ – فعل ۳ – حرف

الف ) تقسيمات اسم:۱ – مذکر حقيقي ( رَجُل )، مذکر مجازي ( کتاب )، مؤنث حقيقي (اِمرأة)

۲ – علامت هاي مؤنث

ة = فاطمة – حديقة

ي = کبري – دنيا

اء = زهراء – صحراء

۳ – مفرد = صادق – صديق – صادقه – صديقه

۴ – مثني = (انِ – يْنِ) ¬ صادقانِ – صادقتانِ – صادقَينِ – صادقَتينِ

۵ – جمع = سالم – مکسرالف – جمع سالم :

مذکر (ونَ – ينَ) = صادقونَ – صادقينَ

مؤنث (ات) = صادقات

ب – جمع مکسر :

صديق = أصدقاء

مَدْرسَه = مدارس

ب ) تقسيمات فعل:

۱- ماضي         ۲ – مضارع

۱ – ماضي:- بيشتر صيغه هاي فعل ماضي از يک ريشه سه حرفي ساخته مي شوند.

- با اضافه کردن علامتهاي گوناگون (ضماير) به آخر اين ريشه، صيغه هاي مختلف ساخته مي شود.

براي بيشتر اين صيغه ها، علامت ها و يا ضميرهاي متصل وجود دارد.

علامتهاي فعل ماضي

1- مفرد

مذکر غائب -       

مؤنث غائب          تْ        

 

مذکر مخاطب        تَ        

مؤنث مخاطب       تِ

متکلم       تُ

_____ 

 ۲ – مثني    

مذکر غائب           ا          

مؤنث غائب          تا         

مذکر مخاطب        تُما

مؤنث مخاطب       تُما        

متکلم           نا

۳ – جمع

مذکر غائب           وا

مؤنث غائب          نَ

مذکر مخاطب        تُم         

مؤنث مخاطب       تُنَّ

متکلم   نا

۲ – مضارع:

 

۱ – تعدادي از فعلهاي مضارع با «ي» شروع مي شوند.

 

۲ – همه صيغه هاي مخاطب با حرف «ت» شروع مي شوند.

 

۳ – دو صيغه از صيغه هاي فعل مضارع با «أ» و «ن» شروع مي شوند و در آخر آنها نيازي به ضمير نيست.

 

علامت مضارع ي،ت،أ،ن + ريشه ي فعل + علامت صيغه ها ان، ون،ين، ن Ü فعل مضارع.

ترجمه درس اول قصر شيشه اي

- براي سليمان (ع) لشگر نيرومندي از انسان و پرنده و حيوان بود.

- روزي از روزها

- سليمان براي پرس و جو کردن لشگرش خارج شد ... پس با دقت نگاه کرد و پرسيد:

- هد هد کجاست ؟

- پرندگان: سروَر ما ! ... اکنون براي کاري رفت.

- سليمان (ع) از غيبت هد هد خشمگين شد.

- پس از ساعتها هد هد بازگشت.

- سليمان: اي هدهد کجا رفتي؟

- هدهد: اي سرور من! چيز عجيبي کشف کردم!

- چه کشف کردي؟

- زني را يافتم که در مملکت سبا فرمانروايي مي کند و لشگر نيرومند و بزرگي دارد و مردم در آن، خورشيد را مي پرستند و براي غير خدا سجده مي کنند.

- عجيب است ... آيا راست مي گويي؟

- بله ... بله ... سرور من.

- پس سليمان (ع) نامه اي براي ملکه «سبا » نوشت:

- ملکه: اين نامه ايست که مي خواهد دينمان را ترک کنيم.

- وزيران، ما نيرومند هستيم و ترسي بر ما نيست.

- ملکه: نه ... نه ... من به سوي او مي روم.

- همانا پادشاهان چون به شهري در آيند در آنجا فساد ايجاد مي کنند.

- سليمان: اي جماعت! من از شما تخت ملکه سبا را قبل از رسيدنش مي خواهم! سپس سليمان (ع) دستور ساختن قصري شيشه اي را بر روي آبهاي دريا دارد.

- ملکه در قصر شيشه اي:

- عجيب است ... اين تخت من است ... !

- اين آب است ... اين درياست ...!

- من اکنون غرق مي شوم ...!

- سليمان: نه ... نه ... اين شيشه است. آب نيست ... !!

- ملکه: اين معجزه است.

- پس به آسمان نگاه کرد و گفت:

- پروردگارا ! به درستي که من به خودم ظلم کردم. همراه سليمان به خداوند که پروردگار جهانيان است تسليم شدم.

 

تمرين هاي درس اول

1- با توجه به متن درس پاسخ صحيح را با علامت مشخص کنيد:

الف ) هل فَهِمَ سليمانُ (ع) لغةَ الهُدهُدِ ؟

۱ – نعم                               ۲ – لا 

ب) الي اين ذَهَبَ الهُدهُد ؟

۱ – ذَهَبَ الي مملکة سَبَا           ۲ – ذَهَبَ إلي الغابَةِ

ج ) ماذا طَلَبَ سليمانُ (ع)

۱ – طَلَب الهُدهُد                    ۲ – ذَهَبَ إلي الغابةِ

د ) کيف کانت مملکةُ سَباً ؟

۱ – کانت قوية                      ۲ – کانت صيغةِ

2 - کلمات درست را در مقابل معني آنها بگذاريد.

الف ) يافتم ×                             ۱- ساُلنا

ب ) پرسيديم                              ۲- ترجعانِ

ج) نوشتند (جمع مذکر )                ۳ – تأمر

د ) عبادت مي کنند (مثني مذکر)       ۴ – وجدتُ

ه) دستور مي دهي (مذکر)             ۵ – کتبوا

م) خارج مي شويد (جمع مونث)       ۶ – يعبدانِ

ي) باز مي گرديد (مثناي مونث)       ۷ – تخرجنَ

3 - گزينه صحيح را انتخاب کنيد:

الف ) انتِ وجدتَ 

ب ) هما ينظران 

ج ) نحن، يأکلون 

د ) هم، ظهرنا 

4 - کلمات زير را در مکانهاي مناسب قرار دهيد:

(کَشَفْتُ – الملوک – أفسدوها – ظَلَمْتُ – غَضِبَ – أسَلمْتُ )

الف ) لَقَد .... شئياً عجيباً .

ب ) انّ ... إذا دَخلوا قَريةً .

ج ) رَبِّ إني ... نفسي و ... مَعُ سُليمان للّهِ ربِّ العالمين.

د) ... سليمان (ع) الغياب الهُدهد !

5 - کداميک از ترجمه هاي زير درست است ؟

الف ) يَعْبدونَ الشَّمسَ و يَسجُدونَ لِغيْرالله .

۱ – خورشيد را مي پرستند و براي غير خدا سجده مي کنند

۲ – خورشيد را عبادت مي کردند و براي غير خدا سجده کردند

ب ) أنا أسْجدُللّه ربُ العالَمينَ.

۱ – ما خداي جهانيان را مي پرستيم

۲ – من براي خداوند پروردگار جهانيان سجده مي کنم

ج ) فَرَجع موسي ألي قَومهِ .

۱ – پس موسي (ع) به سوي مردم خود باز مي گردد

۲ – پس موسي (ع) به سوي قوم خود بازگشت

کلمات جديد

إذا = زماني که، هنگامي که

أسلَمْتُ = تسليم شدم

و أسلمت مع ... = همراه سليمان در برابر خدا، پروردگار جهانيان تسليم شدم.

أغسدوا = فاسد کردند، فساد ايجاد کردند.

إنّ الملوک ... = پادشاهان چون به شهري در آيند در آن جا فساد ايجاد مي کنند.

أقوياء = ج قويّ : نيرومند

تَحْکُم = حکومت مي کند

أقوياء = ج قويّ : نيرومند

تَحْکُم = حکومت مي کند

تَفَقُّد = پرس و جو کردن، جويا

زجاج = شيشه

عَرْش = عرش، تخت

غَضِب = عصباني شد، خشمگين شد

غياب = غائب بودن، حاضر نبودن

کتاب = نوشته، نامه

کشفتُ = کشف کردم، پي بردم

مَلَکا = بزرگان

ملوک = ج مَلِک: پادشاه

مياه = ج ماء: آب

وصول = رسيدن

يعبدون = پرس

درس دوم

هدف

ياد دادن اوزان و حروف زائد وزنهاي (فاعل – مفعول – فعيل ) مي باشد.

در هر کلمه سه حرفي: حرف اول «فاء الفعل» - حرف دوم «عين الفعل» - حرف سوم «لام الفعل» نام دارد.

حروف اصلي فعل را اين حروف تشکيل مي دهند:

ف – ع – ل      مانند : ذهب – نصر – کشف – نظر و ... ريشه فعل از فعل گرفته مي شود ¬ ن – ص – ر

الف – (فاعل)

-براي ساختن «فاعل» بايد حرف الف را ميان ف و ع آورد تا فاعل ساخته شود:ف– ا– ع– ل

- در وزن فاعل جاي حروف ف – ع – ل ثابت است ولي هر حرف ديگري مي تواند به جاي آنها بيايد، ولي «ا» هم مکانش ثابت است و هم خودش مانند: فاعل – ناصر

- وزن فاعل ريشه هاي سه حرفي را به مفهوم «صفت فاعلي» تبديل مي کند، مانند:

عالم – قادر – عابد – راحم     ¬      ريشه: علم – قدر – عبد – رحم

ب – ( فعيل )

- براي ساختن «فعيل» نيز بايد به فعل، بين دو حرف ع و ل حرف «ي» اضافه کرد: ف – ع – ل

-وزن «فعيل» کلمات سه حرفي را به مفهوم«صفت مطلق»تبديل مي کند: ف– ع– ي– ل

مانند : عليم – قدير – عبيد – رحيم      ¬     ريشه: علم – قدر – عبد – رحم

ج – (مفعول)

- براي ساختن مفعول بايد حرف «م» را اول فعل و قبل از «ف» بياوريم و حرف «و» را بين ع و لام بياوريم.

حروف ثابت: م – و                                حروف اصلي: ن – ص – ر 

مفعول  م – ف – ع – و – ل          ¬        منصور م – ن – ص – و – ر

وقتي ريشه سه حرفي بر وزن مفعول در مي آيد مفهوم (صفت مفعولي) پيدا مي کند.

مانند : منصور – معبود – معلوم – مقدور     ¬     ريشه : نصر – عبد – علم – قدر

نکته

· در اغلب کلمات عربي معمولاً سه حرف اصلي وجود دارد.

· با افزودن حروف زائد، وزن جديد ساخته مي شود.

· هر يک از کلمات عربي داراي آهنگ يا وزن خاصي هستند.

ف    ع      ل      

ف    ا     ع    ل  

م   ف  ع   و   ل

  فعيل – نصير     

فاعل  – ناصر      

مفعول  – منصور

ن ص ي ر          

ن    ا   ص   ر    

م  ن  ص   و   ر

ترجمه درس2

مخفيانه گوش کردن

در خيمه فرماندهي دشمن

- اي فرماندهان! اي آقايان! روحيات سربازان ضعيف است.

- ما نيازمند يک حمله سريع به نيروهاي دشمن هستيم.

- يکي از فرماندهان: بله، بله ... خوب است.

- آفرين بر تو ... اين يک فکر خوب است ... !

- اما آقاي من ...

- ما به اطلاعاتي از مکانهاي دشمن نيازمنديم.

- سخنت درست است.

- پس سرباز دشمن شب هنگام براي به دست آوردن اطلاعات رفت.

- و بعد از يک ساعت به مکان نيروهايمان رسيد.

- در خيمه فرماندهي نيروهاي ما

- اي برادران

- ما زمان زيادي است که در اين منطقه هستيم.

- و اکنون تعداد رزمندگان کم است.

- بيشترشان در سنگرها به سختي زخمي هستند.

- من مسؤول هستم.

- پس بر ما واجب است که امشب برگرديم.

- و ما از راه دريا برمي گرديم اگر خدا بخواهد.

- سرباز دشمن به خاطر اين اطلاعات سّري شاد شد.

- از گرگ صحرا به عقاب صحرا

- بله ... بله ... مي شنوم.

- آقاي من ... آقاي من ... خبرهاي مهم ... خبرهاي خيلي مهم است.

- چند لحظه قبل اين سخنان را شنيدم.

- تعداد رزمندگان زياد است.

- و آنها بسيار شاد هستند.

- اسم فرمانده عمليات مسعود است و آنها امشب حمله مي کنند.

- آنها از راه دريا پيشروي مي کنند.

- شنيدي آقاي من ... شنيدي ؟!

- بله ... بله ..

- تمام

- از عقاب صحرا به مقر فرمانده

- حمله نزديک است.

- عقب نشيني ... عقب نشيني ... بسرعت ... بسرعت !

تمرين هاي درس دوم

1- با توجه به متن درس پاسخ صحيح را با علامت مشخص کنيد.

الف ) مَن کانَ في خَيْمةِ قيادة العدوِّ؟

۱ – الجنود                         ۲ – أمَراءُ الجيش

ب ) کيف کان جنديُّ العدوّ ؟

۱ – ثقيل السّمع                    ۲ – حَسَن السُمْع

ج ) متي کانَ وقّتُ الرّجوعِ ؟

۱ – نهاراً                           ۲ – ليلاً 

د) هل کانَ الْهُجومُ قريباً ؟

۱ – نعم                             ۲ – لا

 

2- کلمات هم وزن و هم آهنگ را در مقابل هم قرار دهيد:

الف ) کَتَبَ                     ۱ – يَخْرجُونَ

ب) تَفَقُّد                         ۲ – عَبْد

ج) وصول                      ۳ – تَعْبُدُ

د) يعبُدون                       ۴ – کحول

ه) تَصْدُقُ                        ۵ – طريق

و ) شمس                       ۶ – تَقَبّل

ي) عجيب                       ۷ – رَجَعَ

3- وزن و آهنگ کلمات زير را در مقابل آنها بنويسيد؟

۱ – هُجوم = ....۲ – ضعيف = .... ۳ – مَغْرِب = ....۴ – تَصْديق = ....۵ – معلوم = ....

4- در آيات زير کلمات هم وزن با «فَعَلَ» «فَعيل» «مفعول» «فاعل» را مشخص کنيد:

۱ – صِراطَ الذينَ اَنْعَمْت َ عليهِم غَيرِ الَمَغضوبِ عليهم.

۲ – والله غالِبُ علي اُمْرِه .

۳ – صَدَقَ اللّه و رسولُه .

۴ – إن اللّه سميعُ عليم.

۵ – مَن عَمِلَ صالحاُ فَلِنَفْسِه.

کلمات جديد

أحد = يک

أحد الامراء = يکي از فرماندهان

اُحسنتَ = آفرين

اِستراق = سرقت کردن

استراق السّمع = مخفيانه گوش دادن

الذين = کساني که

أمر = کار

اُمَراء = ج  امير. فرمانده

اِنسحاب = عقب نشيني

أنعمتَ = نعمت دادي

جنود = ج جُند. جندي: سپاه

حاجة = حاجت، نياز

نحن سجاجة = ما نيازمنديم ، نياز داريم

حَسَن = خوب، نيک

خيمة = خوب است، بسيار خوب

راجِعون = برگردانندگان، برگشت کنندگان

سادة = ج سيد: آقا

سميع = شنوا

صراط = راه

عليم = دانا، آگاه

عَلَينا = برماست، بر ما لازم است

غالب = چيره، مسلط

قادم = آينده، در حال آمدن

قادمون = در حال آمدن

قريب = نزديک

قيادة = رهبري، فرماندهي

مقاتلين = رزمندگان

معنويات = ج  معنوية. روحيه

مغصوب = مورد غصب واقع شده

مواضِع = ج  موضع. مکان

نهار = روز 

درس سوم

ياد دادن اسماء استفهام و کاربرد آنها و چگونگي منفي کردن جمله به وسيله «ما» نافيه و «لا» مي باشد و همچنين طرز درست کردن فعل آينده.

ترجمه درس 3

چوپان کوچک

کودک تنها است.

او در کلبه است.

چه کنم ؟ من گرسنه هستم.

خانواده ام فقير هستند.

در اين لحظه صدايي شنيد.

پس از کلبه خارج شد.

اي کودک آيا مي تواني کاري انجام بدهي؟

من ... من ... بله بله ... حتماً ... من نيرومند هستم ...

چراندن گوسفندان دشوار است! تو کودک هستي ...!

نه ... نه ... آقا من مي توانم.

در صحرا ناگهان، گوسفندي گم شد.کجا رفتي ؟

آيا گرگ او را خورد ؟

آه ... چه کنم؟!

به سرعت رفت پس او را بين علفها پيدا کرد.

و اما در غيبت او گرگي آمد و گوسفندي را دزديد.

گريان به روستا بازگشت و گفت:

غفلت نکردم! تنبلي نکردم! گوسفندان را رها نکردم!

در خانه

آقا ... آقا گرگ ... گرگ

چه ؟ !

گرگ ... ببخشيد ... آقا

تو با دقت کار نمي کني.

و در زمان معين بر نمي گردي...

و کودک را به سختي زد.

خبر به پيامبر (ص) رسيد.

پس بسيار اندوهگين شد.

اي مرد! آيا کودک مي تواند با يک حيوان وحشي رو در رو شود؟!

آيا چيز غير ممکن را مي خواهي؟

کودک آمد در حالي که آثار اشک بر چشمش بود.

پس پيامبر به مرد نگاه کرد.

سپس گفت: به درستي که خدمتگزاران شما برادرانتان هستند.

پس مرد بسيار شرمنده شد.

و به خاطر عملش پشيمان شد.

بخش اول : منفي کردن

به مثالهاي زير توجه کنيد:

۱ – ذهبوا (رفتند) = ما ذهبوا (نرفتند)

۲ – تذهبون (مي رويد) = لا تذهبون (نمي رويد)

· فعل اول ماضي است و همانطور که مشاهده مي کنيد براي منفي کردن فعل ماضي، کافيست که به اول آن (ما) اضافه کنيم و براي منفي کردن فعل دوم که مضارع است حرف (لا) را در اول آن بياوريم.

· نتيجه:

- حرف (ما) را که فعل ماضي را منفي مي کند (ما) ي نافيه (منفي کننده) مي نامند.

- حرف (لا) که فعل مضارع را منفي مي کند (لا) ي نفي و فعل مضارع منفي، فعل نفي ناميده مي شود.

چگونه فعل آينده مي سازيم؟

· ما دو نوع فعل آينده داريم: يکي فعل آينده نزديک است و دومي فعل آينده دور:

   ستعلمون – سوف تعلمون

-  با آوردن حرف (سَ) بر سر فعل مضارع، فعل آينده نزديک ساخته مي شود.

 مانند : سَتعلمونَ (بزودي خواهيد دانست)

-  با آوردن (سوفَ) بر سر فعل مضارع ،فعل آينده دور ساخته مي شود.

مانند : سَوفَ تعلمونَ (در آينده خواهيد داشت)

بخش دوم: استفهام

به کلمات استفهامي همراه با شرحي از هر کدام توجه کنيد

کلمه پرسشي       

معني     

از چه مي پرسد؟   

پاسخ مناسب چيست

1          هَلْ (أ)    آيا        

منفي يا مثبت بودن جمله يا خبر نعم : آري  لا : خير

2          مَنْ         چه کسي؟ چه کسي را         

شخص انسان       

نام يا صفت يا شغل شخص

3ما -  ماذا چه چيزي – چه چيزي را  

حيوان يا اشياء يا انجام دادن کاري     

نام يا صفت چيزي يا بيان يک فعل

4          کيف       چگونه- چطور     

حالت شخص حيوان يا اشياء نحوه و چگونگي انجام يک فعل         

بيان حالت (قيد حالت) کيفيت انجام يک فعل

5اَينَ      کجا       

مکان کسي يا چيزي

مکان انجام فعلي   

محل قرار گرفتن کسي يا چيزي

قيد مکان

 6متي چه وقت    

زمان انجام فعلي   

قيد زمان

تمرينهاي درس سوم

تمرين اول

با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد:

الف) متي سَرَقَ الذّئبُ أحدَ الأغنامِ ؟

۱ – في حضورِ الطّفلة          

۲ – حينما کان أحَدُ الأغنام بين الأعشاب

ب ) هل کانت الطّفلةُ مقصِّرَةّ ؟

۱ – نعم                 ۲ – لا

ج) أضَرَبَت الطّفلَةُ الرّجلَ ؟

۱ – نعم                 ۲ – لا

د) لماذا قَبِلَت الطّفلَةُ کلامَ الرّجل ؟

۱ – لأنّها تُحِبُ سَرْحَ الأغنام

۲ – لِأنها کانت جامعةً 

2- براي سؤوالات ستون «الف» جواب مناسب انتخاب کنيد:

    «الف »                                                «ب»

الف – من يَقْراُ                                      ۱ – للشُکرِ

ب _ ما ذا تحملين                                  ۲ – بأدََبٍ

ج – هل تأکلونَ                                      ۳ – مَساء

د – لماذا تَسْجُدُ                                     ۴ – جَبَلُ

ه – کيف تسألين                                    ۵ – إلي المسجد

م – ما ذلک ؟                                        ۶ – نعم

ن – متي ترجِعُ ؟                                   ۷ – الکُتب

و – أين تذهَبُ                                       ۸ – لا

ي – أتحزنينَ                                         ۹ – الطالب

3- علامت منفي را در جملات زير پيدا کنيد:

۱ – لِماذا تذکُر نِعمَةُ ربّک ؟

۲ – ما سَألَت المُعلِّمةُ عن النباء.

۳ – هم لا يسعمون قول الحقِّ.

۴ – ما دفع المؤمن زکاة عِلْمِه.

4- کلمات زير را در مکانهاي مناسب قرار دهيد:

(سمعون – أعلَمُ – خَلَقْتَ – کيفَ )

الف ) ربناّ ما ... هذا باطلاً.

ب) لا ... الغَيْب َ.

ج ) فَهُمْ لا ...

د ) ... ضَربوا لک الأمثال ؟

کلمات جديد

إخوان = ج  أخ :  برادر

أسْرَة  = خانواده

أعشاب  = ج عشب: گياه، علف

أغنام  = ج  غنم : گوسفند

أمثال  = ج مَثَل: مثال، نمونه

اولياء   = ج ولي: دوست، دوست خدا

باکيه  = گريان

تقدر = مي تواني

جامعة  = گرسنه

خجل  = خجالت کشيد، شرمگين شد

خَدَم  = خدمتکار

دَفَع  = پرداخت

دموع  = ج دمع: اشک

راعيه  = چوپان

سرْح  = چراندن

عفو  = گذشت، بخشايش

عفواً  = ببخشيد

فَقَد  = از دست داد

غَفَلْتُ  = غفلت کردم

کَسْلِتُ  = تنبلي کردم، سستي کردم

کرخ  کرخ  = آلونک

مُحدّد = معين

نبأ  = خبر

نَعجَة  = ميش

 درست کردن فعل امر را به طرز صحيح ياد مي دهد.

ترجمه درس4

 اصحاب کهف

در زمان قديم مردم در وفور نعمت و آسايش بودند.

روزي از روزها

مردم شنيدند: اي مردم، اي مردم؛

اين فرماني است از پادشاه قدرتمند، سلطان توانا «دقيانوس» بزرگ

کسي که پرستش بت ها را رها کند کيفرش کشته شدن است.

و از بعد آن روز

ترس و وحشت قلبهاي مردم را پر کرد.

پادشاه ستمگر شروع کرد به، به دار آويختن مردان و زنان مؤمن.

و در قصر پادشاه فرماندهي بود.

او مؤمن است، جز خدا را نمي پرستد.

خدايا من بنده ناتوان تو هستم.

به اين مردان و زنان مؤمن رحم کن و ياريشان فرما.

عاقبت کار ما را به خير و خوبي قرار بده.

و بعد از مدتي در قصر پادشاه

يکي از سخن چينان آمد و به پادشاه گفت :

اي پادشاه بزرگ !

فرمانده و دوستانش اکنون خارج از شهر هستند.

آنها مشغول پرستش خداوند هستند و براي او سجده مي کنند.

پادشاه به شدت خشمگين شد و به وزيرش فرمان داد:

اي وزير به دنبال فرمانده بگرد؛

اين سرکشان را زنداني کن

خوردني و نوشيدني را از آنها منع کن؛

آنها را فردا در درخت نخل به دار بياويز؛

قلب دختر پادشاه با اين مؤمنان است.

شبي آمد و در دستش کليدهاي زندان بود.

اي شاهزاده ! چگونه به اينجا وارد شدي ؟!

به سادگي خدا با ماست.

ولي با شتاب برگرد و از اين جا برو ... تو در خطر هستي.

نه ... نه .. همراه دوستانت خارج شو.

خارج شو ... زندان را ترک کن.

ولي ... خطر نزديک است ... شما در شرف اعدام هستيد.

پس همگي از زندان فرار کردند و به غار رفتند.

پس شد آنچه شد.

-   وقتي مي خواهيد از کسي خواهش يا درخواستي داشته باشيد يا به کسي دستور دهيد از فعل امر استفاده مي کنيد و معمولاً فعل امر داراي ۶ صيغه مخاطب است.

-   فعل امر که داراي ۶ صيغه مخاطب است از ۶ صيغه مخاطب فعل مضارع ساخته مي شود.

-   در ساختن فعل امر با حروف مضارعه را از اول فعل مضارع برداريم و آخر فعل را نيز ساکن کنيم.

-   وقتي حرف مضارعه را حذف کرديم، اگر حرف بعدي صدا دار نبود، بايد يک همزه بر سر فعل بياوريم و اعراب همزه را از عين الفعل فعل برداريم به صورت زير :

- عين الفعل       َ     ِ    حرکت همزه مي شود   ِ

 عين الفعل ¾ُ حرکت همزه مي شود  ُ     

اگر در آخر فعل مضارع نون عوض رفع آمده باشد آن را حذف مي کنيم مانند:

تجعلان ِ = جعلان = إجعلا ن = إجعلا

· خلاصه بيان

۱ – فعل امر را از ۶ صيغه مخاطب مضارع مي سازيم.

۲ – حرف مضارعه را حذف مي کنيم.– اضافه کردن همزه 

۴ – فعل را مجزوم مي کنيم (يعني ساکن کردن حرف آخر و يا حذف نون عوض رفع)

تمرين هاي درس چهارم

1- با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد:

الف ) مَن قالَ : «اِجْعَل عاقِبَةَ أمْرِنا خيراً»

۱ – الأمير                         ۲-  الوزير

ب ) مَن قال : «أنّ اللّهَ مَعنا»

۱ – الامير                        ۲ – الأميرة

ج ) هل صَلَب المَلِکُ الأمير في جذع النّخلِ ؟

۱ – نعم                           ۲ – لا

 و ) أهَرَبَ الأمير و أصدقاوه إلي الکَهْفِ ؟

۱ – نعم                           ۲ – لا

2- در جملات زير مذکر و مؤنث بودن هر يک را مشخص کنيد:

الف ) إبدأْ يومک بذکر اللّه

۱ – مذکر                         ۲ – مؤنث

ب ) دَخَلْتِ في دينِ الله

۱ – مذکر                         ۲ – مؤنث

ج) غَضِبَتَ علي الظّالِم

۱ – مذکر                         ۲ – مونث

د ) تبحثُ عن الحقيقة

۱ – مذکر                         ۲ – مونث

 ه) ترجعين إلي ربّک

۱ – مذکر                         ۲ – مونث

3- کلمات مناسب را مقابل معني آن قرار دهيد

الف ) برداشتن کيف            ۱ – اِغسلي الوجه

ب ) بالابردن قلم                 ۲ – اِلبسي الثوب

ج) بازکردن در                    ۳ – اِغرس الشجرة

د) کاشتن درخت                ۴ – اِفتح القلم

ه) پوشيدن پيراهن              ۵ – اِرفعي القلم

ي ) شستن صورت             ۶ – احصل المحفظة

4- براي افعال زير فعلهاي امر بسازيد:

الف ) تَغفِرُ = ....

ب ) تَرْحَم = .... ب ) تَرْحَم = ....

ج) تَجْعَلُ  = ....

د) تَرجعينَ  = ....

کلمات جديد

اِبحث عن ... = جستجو کن

اِبنة = دختر

اُسجُِن = زنداني کن

اِشْرَحْ = بگشاي

اَصنام= ج صنم : بت

ألذي = کسي که

أمر = دستور

تَرْحَمُ = رحم مي کني

جذوع = ج جذع : تنه

جزاء = مجازات

ذنوب = ج ذنب : گناه

رُعْب = ترس

رَغَد = وفور نعمت و آسايش

سلطان = پادشاه

شراب = نوشيدني

صَدْر = سينه

صَلْب = به صليب کشيدن

عاقبة = سرانجام

علي و شک = نزديک به

غداً = فردا

قاهر = چيره – پيروز

قلوب = ج  قلب  : دل

لِسان = زبان

لهج = توانا

متمردّين= سرکشان

مفتاح = کليد

نَخْلنَخْل =درخت خرما

وشاة =ج واشي: سخن چين

درس پنجم

فعل امر منفي و نهي

ترجمه درس بوستان سوخته

اين بوستان بزرگ است.

درختان داراي ميوه هستند.

ميوه ها فراوانند.

سيب – انار – انگورها

صاحب بوستان شخص بخشنده اي است که فقيران را دوست دارد.

در بوستان

عزيزانم ميوه ها را جمع کنيد (جمع مذکر)

براي خانواده تان برداريد. (جمع مؤنث)

ميوه ها را جمع کنيد و برداريد. (جمع مؤنث)

روزي از روزها

صاحب بوستان بيمار شد.

پس فرزندانش را خواست و گفت:

اي فرزندانم ! به ناتوانان رحم کنيد ! براي خدا کار کنيد !

درب بوستان را براي بينوايان باز کنيد.

پس مسلماً ثروت نابود شدني است.

بعد از مرگ پدر

پسر اول: اين بوستان مال ماست.

پسر دوم: بله ... اين حق ماست.

و ديگران در آن هيچ حقي ندارند.

عمل به وصيت پدر واجب است.

به وصيت عمل کنيد. (مثني مذکر)

خداوند را به خاطر اين نعمت شکر کنيد. (مثني مذکر)

حقي براي درخواست کننده (فقير) و محروم قرار دهيد.

ولي نپذيرفتند.

و در خانه هاي بينوايان:

ما مدتي است چيزي نخورديم اي مادر !

عزيزانم صبر کنيد ... صبر کنيد.

فردا به بوستان مي رويم.

دو فرزند: خارج شويد ... زمين ما را ترک کنيد ... اين بوستان مال ماست.

خارج شويد ... برويد ... ترک کنيد.

پس خداوند نيت بد دو فرزند را دانست.

صبح روز بعد

فرزاندان به سوي بوستان رفتند.

حيرت آنها را فرا گرفت.

چگونه ممکن است ؟ نه ... نه

1– فعل نهي نيز مانند فعل امر از شش صيغه مضارع مخاطب ساخته مي شود.

2 – فعل نهي با حرف «لا» ساخته مي شود که به آن «لا»ي نهي مي گويند.تکتُمُ = لا تکتُمْ                               

 

۳– پس از قرار دادن «لا»ي نهي فعل مضارع را مجزوم مي کنيم.

- مجزوم کردن يعني: تبديل ضمه ُ به سکون ْ يا حذف نون عوض رفع.

· تنها صيغه جمع مؤنث مجروم نمي شود زيرا نه ضمه ¾ُ دارد نه نون عوض رفع.

- در لاي نفي فعل مضارع مجزوم نمي شود.

تمرين هاي درس پنجم

1 - با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد:

الف ) کيف خرج الأطفال من الحديقة بعد وفاةِ صاحب الحديقة؟

۱ – مَحزونينَ                               2 – فَرِحينَ

ب ) کيف کان الابْن الأول ؟

۱ – شاکِراً                                 ۲ –  ...... 

ج ) ماذا طَلَبَ صاحب البستان ؟

۱ – الرّحْمَ علي الضّعفاء                 ۲ – جَمْعَ المَحصول

د) ما ذا طلب الابنُ الثالثُ ؟

۱ – منع اعطاء المحرومين               ۲ – إعطاء حقّ المحرومين

- 2  افعال مناسب با هر جمله را سر جايش بگذاريد؟

( الکرم – أترُکناَ – اُطلبا – اُنصروا)

الف ) أيها المؤمنون ! .... المظلوم في کُلِّ مکانٍ!

ب ) ايتها المؤمناتُ ! .... تَبَرَّجَ الجاهلية!

ج) ايتها الطالبتان! .... العزّةَ و المَجدَ !

د) أيها الکريمُ ! اِفتحي ابواب ... علي المحتاجين!

 3 -  فعلهاي مناسب هر جمله را مشخص کنيد؟۱ – اِفتَح           ۲ – اُترکوا        ۳ – اِجْعَل       4 - اجلسا

الف ) حسين آقا، لطفاً اين قرآن را در دفتر بگذار (        )

ب) علي آقا ، لطفاً آن درها را باز کن. (           )         

ج) آقا مهدي و آقا بهروز، لطفاً بنشينيد.(          )      

د) از حاضران گرامي مي خواهيم مجلس را لطفاً ترک کنيد. (   )

4 -  فعلهاي امر را در آيات قرآني زير مشخص کنيد.

۱ – اصبروا، ان الله مع الصابرين.

۲ – ارکعوا و أسجدوا و أعبدوا رَبُکم.

۳ – اُشکرو الله .

۴ – اذهبا الي فرعون .

کلمات جديد

آخرين = ديگران

أعزاء  = جمع عزيز – گرامي

أعنان  = جمع عنب، انگور

أماه  = مادرم

بستان  = باغ

بؤساء  = ج بائس: بينوا، فقير

تالي  = بعد

تَبَرّج  = خود آرايي

رَکب  = سوار شد

سائل  = درخواست کننده

سوء  = بدي

عزة  = عزت، سربلندي

عزيزات  = جمع  عزيزه: عزيز و گرامي

مثمرة  = ميوه دار

مَجد = بزرگي

محروق  = سوخته، سوخته شد

مُنْذ  = ازنحو  = به سوي

والِد  = پدر

يمکن  = ممکن مي باشد

يمين  = راست        

درس ششم

 درست کردن فعل نهي و  فعل  نفي

ترجمه متن درس نااميد مشو

اين ماهيگير نزديک دريا زندگي مي کند.

و در روزهاي اخير چيزي به دست نياورده است.

فردا براي ماهيگيري خواهم رفت.

نه ... نرو ، دريا در اين روزها طوفاني است. دريا خطرناک است.

لطفاً نرو ... آنجا خطر است.

بله ! اندوهگين مشو ... خدا با ماست.

ما صبر مي کنيم.

روزي از جانب خداست.

نه ... چيزي نداريم.

ما گرسنه ايم.

توکل بر خدا کردم ... خواهم رفت.

ماهيگير تصميم به رفتن گرفت.

اي همسرم، بله ... ! اين کاري خطرناک است.

ولي نااميد مشو.

اندوهگين مباش ... نگران مباش خدا با ماست.

اي مريم، اي هدي نگران مباشيد.

کارهاي روزانه را انجام دهيد.

و احساس ناتواني نکنيد.

اي ايمان اي امير کارها را رها نکنيد و نگران نباشيد.

من باز خواهم گشت اگر خدا بخواهد.

در دريا چه کنم.

در دريا چيزي نيست.

ماهيها کجا هستند.

ناگهان !

گويي تور سنگين شده است ... بله

اين چيست ؟ !

آيا اين ماهي است يا نهنگ ؟!

بله ... شکر خدا.

اي مرد طناب را رها مکن.

احساس ناتواني مکن.

ابر سياهي در آسمان ظاهر شد.

و باد به شدت وزيد.

بعد از لحظه اي، نهنگي حمله کرد.

خدايا چه کنم؟

اي خدا هيچ معبودي غير از تو نيست.

به بنده ناتوانت رحم کن.

سپس افتاد.

در روستا

روستائيان از باگشت ماهيگير نااميد شدند.

روز بعد

مردم قايقي را از دور ديدند.

به طرف ساحل رفتند.

ماهيگير زخمي است و ماهي بزرگي در تورش است.

پس ماهيگير را به روستا بردند.

و پس از يک روز

روستائيان براي ديدن ماهيگير آمدند.

پس ماهيگير گفت:

اين سفر عجيبي بود که تجربه هاي زيادي در آن بود.

اي برادرانم، در زندگي نااميد نشويد.

در برخورد با مشکلات احساس ناتواني نکنيد.

از رحمت خدا نااميد نشويد.

اي خواهرانم، از ياد خدا غافل نشويد.

پس همانا خدا مونس زمانهاي هراس است.

نااميد نشويد.

پس نااميدي از شيطان است.

- «لا» هم علامت نفي است و هم علامت نهي.

- در نهي هنگامي که در اول کلمه «لا» را مي آوريم حرف آخر جمله را مجزوم مي کنيم يا نون عوض رفع آن را حذف مي کنيم.

- در نفي فقط «لا» را در اول کلمه مي آوريم و به باقي حروف دست نمي زنيم.

- نوني که براي جمع مؤنث است هيچ گاه حذف نمي شود.

- مانند :  (تکتمونَ)     نفي- نوني که براي جمع مؤنث است هيچ گاه حذف نمي شود.

- مانند :  (تکتمونَ)     نفي = لا تکتمونَ                    نهي = لا تکتموا

- در جمع مذکر،پس از حذف «ن» حرف «ا» مي گذاريم که البته خوانده نمي شود.

· نهي :

 لا + فعل مضارع

با تغيير ضمه به سکون علامت جزم و حذف «ن» از آخر فعل (جز جمع مونث) Ü نهي

تمرين هاي درس ششم1 - با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد.

الف ) هل طَلَبَ الأولادُ مِنْ والدِهِم الذّهابَ للصَّيد؟

۱ – نعم           ۲ – لا

ب ) أحصَلَ الصّيادُ علي الصّيد؟

۱ – نعم          ۲ – لا

ج ) متي عَصَفت الرّياح؟

۱ – قبلَ ظهورِ سحابةٍ سَوداءَ

۲ – بعد صَيْدِ الحوتِ

د ) ما هي نتيجةُ القصّةِ ؟

۱ – کان الصّيادُ خائفاً

۲ – اليأسُ في الحياة سُمُ

2 - فعلهاي مناسب را براي عبارات زير پيدا کنيد.

الف ) .... الباطل و ... الحقّ .                ۱ – لا تَشربي       

ب ) .... الا الله .                               ۲ – لا تذکروا

ج) .... علي الأصدقاء .                        ۳ – لا تغضبوا

د) .... الماء کثيراً .                             ۴ – لا تکتموا

                                                   ۵ – لا تعلموا

3 - جاي خالي را با کلمات مناسب پر کنيد:

الف ) .... الحق بِالباطل .                     ۱ – لا تَقْربوا

ب) ..... إن الله مَعَنا .                         ۲ – لا تقنطوا

ج) ..... إلا الله .                               ۳ – لا تَلْبسوا

د) ..... مالَ اليتيم.                             ۴ – لا تعبدوا

ه) .... من رحمة الله.                          ۵ – لاتحزَنْ

کلمات جديد

اُسماک = جمع سمک: ماهي

أم = يا

تَيأس = نااميد مي شوي

تَفْلَقُ = نگران مي شوي

تکتمون = پنهان مي کنيد

ثَقُلَتْ = سنگين شد

حَبْل = طناب – ريسمان

حصل = به دست آورد

حوت = ماهي بزرگ، نهنگ

خطر= خطرناک

ذهاب = رفتن

رجاء = لطفاً

رحلة = کوچ، سفر

رياح = ج ريح: باد

زَروق = قايق

سحابة = ابر

سُم= سم، زهر

سواک = جز تو

سَوداء = سياه

شبکة = تو

عَزَم = تصميم گرفت

عَصَفت = وزيد

قُرْب = نزديک

قَنَط= نااميد شد

لا تَقنطوا = مأيوس نشويد

لَبَسَ= آميخت، مخلوط کرد

لا تلبسوا = مياميزد

هائج = مواج، طوفاني

وحشتة= تنهايي

يَسکُن = سکونت مي کند

يئسَ= نوميد شد، مأيوس شد.

درس هفتم

 جمله اسميه و مبتداء و خبر آن جمله

ترجمه درس7

 آه دخترکم

اين مرد کفاش است.

او زياد کار مي کند.

تو زياد کار مي کني.

پزشک کار کردن را ممنوع کرده است.

بيماري خطرناک است.

من مي دانم ولي زندگي سخت است.

من مجبورم.

صاحب خانه فردا اجاره اش را مي خواهد.

مريم اين سخنان را شنيد.

پس شرمنده شد.

چه کنم؟

درس و مدرسه را رها کنم؟

نه ... نه ... !

آهان، يافتم! بهترين راه است!

در روز بعد

بعد از خوردن شام همگي به خواب رفتند.

ولي مريم

پس ، بعد از مدت کمي برخاست.

و به اطاق کار رفت.

و تا طلوع صبح کار کرد.

صبح روز بعد

عجيب است ! چه کسي اين کفشها را درست کرده است؟

مرد در حسرت است.

پس از روزها و ماهها

در شبي

مريم خسته بود،

ولي به اطاق کار رفت.

و بعد از ساعتي مريم چرتش برد.

و در صبح زود

پدر براي خواندن نماز بيدار شد.

آنجا نور است ! چه کسي در اطاق است ؟ حتماً دزد است.

پس به اطاق نگاه کرد.

به آرامي درب را باز کرد.

پس با دقت نگاه کرد.

اين مريم است ؟!

آه دخترکم

- جمله اي که با اسم شروع شود جمله اسميه نام دارد.

جمله اسميه در زبان عربي از ۲ قسمت اصلي تشکيل شده است:

۱ – مبتدا ۲ – خبر

ويژگي هاي مبتدا:

- مبتدا همواره مرفوع است يعني يکي از علامتهاي رفع ُُ را داراست.

- مبتدا مي تواند اسم خاص – داراي ال با تنوين – ضمير منفصل و اسم اشاره باشد.

خبر:

اسم مرفوع که معمولاً با تنوين است. مانند : امامُ – مفيدُ

(در ابتداي جمله) شرح مبتدا

مبتدا  +  خبر         =        جمله اسميه

اسم   +  اسم يا فعل يا حرف و اسم 

تمرينهاي درس هفتم

1 - با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد:

الف ) ماذا عَمِلَت مريم ؟

۱ – تَرَکَتْ المدرسه  

۲ – ذهبت لمساعَدَة والدِها 

ب ) کيف وَجَدَ الوالد بِنتَه ؟

۱ – في الثوم

۲ – مشغول بالعمل

ج) متي فهم الوالد سرَّ الاحذبة ؟

۱ – في المنتَصف الليل

۲ – في يوم قبل طلوع فجر

2- در جاهاي خاي کلمه اي بگذاريد (خبر) که جمله معنا دار درست شود.

     مبتدا              خبر

الف) المعلمُ        .....

ب ) الوالِدُ            ......

ج) الْبَحْرُ          ......

د) الْبيْتُ  ......

ه) الله     ......

3- در جاهاي خالي کلمات مناسب بگذاريد.

الف) .... علي کل شيء شهيدُ .                 ۱ – بعباده

ب) الحمدُلله رب .....                                 ۲ – العالمين

ج) والنجوم ... بأمرِه                                  ۳ – والله

د) الله لطيف ....                                      ۴ – مُسَخّرات

أحذَية = ج حذا، کفش

باکر = صبح زود

تعبة = خسته، کوفته

تناول = خوردن، تناول کردن

حديث = سخن، صحبت

حذّاء = کفاش

شهور = ج شهرة: ماه

شهيد = گواه

صدقْ = راست گويي

صَنَعَ = ساخت

ضوء = چراغ

عشاء = شام

عصا = عصا، چوب دستي

فجر= صبحگاه، طلوع صبح

لطيف = دقيق

مسخرات = تسخير شده ها، رام شده ها

مضطَرّ = درمانده، مجبور

مَطلع = طلوع

نُعاس = چرت، خواب آلودگي

هُدوء = آرامش

درس هشتم

جمله فعليه و نقش فعل و فاعل در آن

ترجمه درس 8

آسايش و سختي

اي فرشتگان چرا ايوب را ستايش مي کنيد؟

ايوب خداوند را مي پرستد و او را ستايش مي کند؟

زيرا او صاحب مال و نعمتهايي است.

نه ... نه ... صالحان پروردگارشان را در همه حالات شکر مي کنند.

ايوب بيمار شد.

مالش نابود شد.

فرزندانش نابود شدند.

راهزنان اموالش را دزديدند.

فرصت طلايي براي ابليس به وجود آمد.

ابليس آمد.

اي ايوب! تا کي بر اين بلا صبر مي کني؟

مال و فرزندان و سلامتي خود را از دست دادي؛

با اين وجود خدا را شکر مي کني و او را ستايش مي کني؟

به خدا پناه مي برم از شيطان رانده شده.

فايده اي ندارد او مانند کوه است؛

به سوي همسرش مي روم.

تا کي صبر مي کني؟

مرگش نزديک است.

نه ... نه.. همسر صالح بر قضاي الهي صبر مي کند.

بلا و سختي شدت گرفت و بيماريش سخت شد.

پس همه او را ترک کردند.

چگونه غذا و دارو به دست بياوريم؟!

چه کنم؟!

ايوب جستجو کرد.

هيچ چيز نيست.

پس گفت همانا به من آسيب رسيده است و تو بخشنده ترين بخشنده ها هستي.

و بالاخره بعد از چند سال شادماني آمد.

همانا ايوب در امتحان پيروز شد.

بله، همانا با سختي، آساني است.

بيماري رفت

و سلامتي و آسايش به ايوب بازگشت.

چه بنده خوبي همانا او بسيار بازگرداننده است.

 

- جمله اي که با فعل شروع مي شود جمله فعليه مي باشد.

جمله فعليه از دو جزء اصلي تشکيل شده است:

فاعل و فعل

- فاعل نيز مانند مبتدا و خبر همواره مرفوع است.

- فعل در اول جمله همواره به صورت مفرد به کار مي رود هر چند فاعل آن مثني يا جمع باشد. فعل و فاعل از نظر جنس مانند يکديگرند.

 فعل + فاعل + ....     =       جمله فعليه

تمرين هاي درس هشتم

1- با توجه به متن درس در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد:

الف ) متي حانت الفَرضةُ الذّهبيّة لاِبليس

– عند فقدان النعم ؟

۲ – حينما شکراً ايوبُ ربّه

۳ – قرب موت ايوب

ب ) الي متي صَبر أيّوب ؟

۱ – حتي النهاية

۲ – حتي زَمَن فقدان أولادة

۳ – حتي زَمَن مَرضية

ج ) لماذا قال الله «نعم العبد إنه دُواب »

۱ – لأنه منحج في الأمتحان

۲ – لأنه ما صبر علي المصائب

– لأنه قرض

2- در هر يک از عبارات زير فاعل را بيابيد:

الف ) وَعَدَ الله المومنين و المؤمنات جنات.

ب ) قد جاء أمر ربِّک.

ج ) يعملُ الکريم بوعْدِه.

د ) يدفَعُ الأغنياء زکاة أموالهم.

3- براي عبارت زير ترجمه صحيح را انتخاب کنيد:

۱ – ذَهب الخَوفُ و دَخَلَ الأيمانُ في القلوب.

الف ) ترس رفت و ايمان را در دل جاي داد.

ب ) خوف و ترس رفت و ايمان در دلها وارد شد.

۲ – لا تَتْعَبُ الأُمُّ من تربية طفلها.

الف ) مادر را در تربيت فرزندش خسته نمي بيني؟

ب ) مادر از تربيت فرزندش خسته نمي شود.

کلمات جديد

أرحم = مهربانترين

أعوذ = پناه مي برم

أواب = بسيار باز گرداننده

تلف = تباه شد

تمدحون = ستايش مي کنيد

دواء = دارو

رجيم= رانده شده

رخاءرخاء = آسايش

رَضيء = راضي شد

زهق = از بين رفت

شدة = سختي، تنگدستي

صَعب = دشوار شد

الضّر = سختي

عُسرْ = سختي

عَظُم = بزرگ شد

علي = بلند مرتبه

فقدان = از دست دادن

فقدت = از دست دادي

لصوص = ج لصّ : دزد

مرض = بيماري

مسّ = لمس کرد

مصائب= مصيبت

مع = همراه

نِعَم= ج نعمة : نعمت

نِعْمَ = چه خوب است

وَعَد = وعده داد

يُسْر = آساني

درس نهم 

گفتن بعضي از اجزاي ديگر جمله فعليه و همچنين حروفي که جَر مي دهند.

ترجمه درس9

 لباسهاي عيد

ناصر از خانه خارج شد.

خيابان شلوغ بود.

مردم مشغول خريدن لباسها و ميوه ها و ... هستند.

عيد نزديک است.

دوستانم لباس نو مي پوشند.

بعد از وفات پدرم.

مادرم مسؤول تأمين درآمد خانواده است.

او از صبح تا شب مشغول بافندگي است.

پس چگونه از او لباس نو بخواهيم.

در کوچه ... ناگهان

اين چيست؟ مثل اين که کيف است.

کيف را باز کرد.

خداي ... پول ... پول زياد

با شتاب به خانه بازگشت.

در خانه

مادر: اين پولها از کجاست ؟!

آيا ... ؟! پناه بر خدا ؟!

مادر ... مادر ...

عيد نزديک است اين هديه خدايي است.

عجيب است ... ولي چگونه !

به خدا ... پيدا کردم ... پيدا کردم ... در کوچه !

خارج شو و با شتاب برو

و به دنبال صاحب پولها بگرد.

در کوچه

ناصر ورقه اي را روي ديوار ديد.

اطلاعيه

کيفي با اين مشخصات گم شده است.

با شتاب به مغازه حاج فاضل رفت.

کيف را در مقابلش قرار داد.

به شدت شادمان شد.

خدايا تو را شکر مي کنم خدايا ... آه ... شکر

و بعد از چند لحظه گفت: من به يک کارگر امانت دار نياز دارم.

آيا مي پذيري

بله ... ولي من دانش آموز هستم.

بعد از مدرسه در مغازه حاضر شو.

خوب و اما جايزه تو

پس من اکنون مزد يک ماه را به تو مي دهم.

ناصر به شدت خوشحال شد و به بازار رفت.

سپس با لباسها و غذاها به خانه بازگشت.

و داستان را برايشان شرح داد.

همگي خوشحال شدند.

پس پروردگارشان را شکر کردند.

يکي ديگر از اجزاي جمله فعليه مفعول مي باشد – مفعول کسي يا چيزي است که فعل روي آن انجام مي شود.

مفعول:

اسمي منصوب است که معمولاً پس از فاعل به کار مي رود و علامت نصب نشانگر مفعول است.

سَمِعَتْ التلميذاتُ النصيحة .

جار و مجرور:

جار حرفي است که قبل از اسم به کار مي رود و آن را مجرور مي کند ( ا  - في – مِن – الي – علي)

مجرور اسمي است که پس از حرف جار به کار مي رود.

جار و مجرور معمولاً در آخر جمله به کار مي روند.

 

تمرين هاي درس نهم

1- با توجه به متن درس، در مقابل پاسخ صحيح علامت بگذاريد:

الف ) من هي المسؤولة في بيت «ناصر» لِتأمين المعاش ؟

۱ – الوالدِ                    ۲ – ناصر                ۳ – الوالِدَة

ب ) أين وَجَدَ ناصرُ المنحنظة ؟

۱ – في الشارع            ۲ – في الزقاق         ۳ – في البيت

ج) متي يحْضرُ ناصرُ في حانوتِ «الحاجِ فاضل» لِنَعمَل ؟

۱ – صباحاً                  ۲ – مساء               ۳ – ليلاً

2- از ميان حروف جر داده شده، حرف مناسب را انتخاب کنيد:

الف ) و خلق الله السماوات و الارض ... الحق

۱ – إلي               ۲ – في                ۳ – ب

ب ) إني ذاهِبُ ... ربّي

۱ – مِن                  ۲ – في                ۳ – إلي

ج ) والله يعلم المنسِد ... المصلح

۱ – إلي                 ۲ – مِن                 ۳ – في

د ) إن المتقين ... جناتٍ

۱ – بِ                   ۲ – في                 ۳ – مَن 

3- در عبارات زير فاعل و مفعول را مشخص کنيد.کلماتي که زير آنها خط کشيده شده است:

الف ) لا تقنطوا مِن رحمة الله إن الله يغفرُالذنوب جميعاً .

ب ) يَحفَظُ العاقل لِسانة و تبرکُ الجاهل زمامِ کلامه.

ج) وَجَد الأنسان السعادة في الاخلاق لا في الثروَة و المال.    

کلمات جديد

اُحضُر = حاضر شو

إعلان = اطلاعيه

أمثال = نمونه

اُمين = درستکار

تجلب = جلب مي کند

تلميذ = شاگرد

حياکة = بافندگي

ذاهب = رونده

زقاق = کوچه

زمام = افسار

سوق = بازار

شراء = خريدن

شرح = شرح دادن

شَهر= ماه

صباح = صبح

عائلة= خانواده

فضل = احسان

قدير = توانا

مُزدَهَم = شلوغ

مصلِح = اصلاح گر

معاش = وسايل زندگي

مفسد= ايجاد کننده فساد

مفقودة = گم شده

نقود = ج نقد : پول

 برگرفته از سايت آموزش سيما

 

 

 

 

 

 

 

 

گزارش تخلف
بعدی